جدول جو
جدول جو

معنی پر هییتن - جستجوی لغت در جدول جو

پر هییتن
پریدن، پرواز کردن، فرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرهیختن
تصویر پرهیختن
پرهیزیدن، پرهیز کردن
ادب کردن، تربیت کردن
برآوردن، برکشیدن
پرهختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر ریختن
تصویر پر ریختن
ریخته شدن پر پرندگان
کنایه از تو لک رفتن
کنایه از عاجز شدن، زبون گشتن، برای مثال آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّۀ لاغری چه خیزد؟ (امثال وحکم - ۴۷)، کنایه از مقهور شدن، کنایه از مجرد شدن
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ)
پرهختن. فرهیختن. فرهنجیدن. ادب کردن:
هست یاقوت بهرمان، پرهیخت
ادب آمد که دیو از او بگریخت.
(صاحب فرهنگ منظومه از جهانگیری).
، پرهیز کردن. احتراز کردن. دور شدن، رها کردن، خالی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرهیختن
تصویر پرهیختن
ادب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر ریختن
تصویر پر ریختن
پر افکندن: (آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد ک)، مجرد گردیدن از علایق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهیختن
تصویر پرهیختن
((پَ تَ))
تربیت کردن، پرهیز کردن، رها کردن، برآوردن، برکشیدن
فرهنگ فارسی معین
در کنار خود جا دادن، مورد حمایت قرار دادن، در آغوش گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرگرفته، پرواز کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
پرواز کردن، از خوشحالی در پوست نگنجیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آویزان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آغاز کردن شروع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خشمگین شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن، باز گشودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
فرهنگ گویش مازندرانی
درهم رفتن گوسفندان، حالتی که گوسفندان به صورت فشرده گردهم
فرهنگ گویش مازندرانی
پناه گرفتن، پناه جستن، کناره گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرگرفته، پرواز کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
پیچیده شدن، پیچ خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آغاز، آغاز و شروع دوباره ی کاری، طرح چیستان، برقرار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرواز کردن، به زیر بال و پر گرفتن جوجه توسط پرنده، از شادی
فرهنگ گویش مازندرانی